بیشتر انسان ها یک خوِد آرمانی و ایده آل در ذهنمان داریم و استعداد های بالقوه ای که اگر تنها یکی از آنها فرصت رشد و دیده شدن داشته باشند، میتوانند سبب شکوفایی ما شود. تنها خودمان میدانیم که چه ظرفیت هایی درونمان وجود دارد.
اما چرا به آنچه که میدانیم استحقاقش را داریم نمیرسیم؟ یک کوچینگ زندگی شروع به شناخت زیر و بم شخصیت شما و توانمندیهایتان کند؛ شما را نسبت به خودتان، خواسته ها و اهدافتان به خوبی روشن کند و کمک می کند که چطور نسخهای بهتر از فردی که هستید، باشید. لایف کوچینگ به معنای وجود یک مربی برای تراش دادن به ابعاد مختلف زندگیتان همزمان با هم و در تناسبی چشمگیر است. “توماس لئونارد” که او را پدر کوچینگ حرفهایِ زندگی میدانند، در نقطهای از توسعه و آموزش علم کوچینگ، پی برد که سر و شکل دادن به وضعیت کسب و کار و درآمد افراد بدون آنکه به جنبههای دیگر زندگیشان توجه بشود، یک کار کامل و بی نقص نخواهد بود و آدمها هرقدر که در دنیای کسب و کار، علم و غیره موفق باشند، به بهبود جنبههای شخصیتر زندگیشان نیز نیاز دارند. کوچینگ هرگز به معنای آموزش صرف نیست، بلکه به معنای «ایجاد شرایطی برای یادگیری و رشد» است. این یادگیری و رشد گاهی در سطح فردی و برای ارتقای زندگی و پیشرفت در قلمروهای مختلف زندگی (مالی، سلامت، شغلی-حرفهای، معنویت، خانواده، فرزندپروری، همسرداری و…) انجام میگیرد و گاهی در سطح سازمانی و به منظور افزایش عملکرد و پیشرفت فرد در سازمان. در حقیقت کوچینگ فرآیندی علمی است برای آزاد کردن توان و استعدادهای درونی افراد در جهت بهینه و بیشینهسازی عملکرد آنها که در دو سطح فردی و سازمانی به کار گرفته میشود.
هدف اصلی کوچینگ از میان برداشتن شکاف بین توانمندیهای بالقوه افراد و عملکرد نهایی آنهاست.
آیا کوچینگ زندگی به طور کامل، کارامد و مفید است؟
واقعیت این است که تعداد مراجعه کنندگان به کوچهای زندگی در حال افزایش است که این امر نشانه خوبی است که میگوید آنها حتما در مسیر خدمت به یک هدف مفید در حرکت هستند. اغلب موفقیت یا عدم موفقیت کوچینگ به گزینش کوچ زندگی مناسب افراد بستگی دارد، اینکه چه کسی برای شروع یک مسیر شغلی جدید میتواند کمک کند و چه فرد دیگری میتواند بیشتر در مسائل شخصی به کمک افراد بیاید.
کوچ میتواند به مردم کمک کند تا اولویتهای خود را سازماندهی و مسیر خود را انتخاب کنند. فرد در جلسه با کوچ خود در مورد استراتژی کمک به حل مشکلات خود به توافق میرسد و بهاینترتیب دیدش نسبت به آنچه از زندگی میخواهد بسیار واضح میشود. کوچ زندگی به نحو موثری همچون یک شریک پروسه طوفان فکری (brain storming) عمل میکند.
بااینحال، کوچینگ زندگی درمانی معجزهآسا برای مشکلات مردم نیست بهویژه اگر فرد به امکان حذف شکاف بین آنچه هست و میخواهد باشد، نپردازد.همچنین کوچینگ زندگی راهحلی برای افرادی با مشکلات عمیق و ریشهای مانند افسردگی نیست، زیرا این افراد نیازمند کمک و درمان تخصصی هستند. هر کس میتواند از کار با کوچ بهرهمند شود. کسانی که گرفتار یک عادت مخرب هستند میتوانند در مورد دستیابی به اهداف جدید دید روشنتری پیدا کنند و کسانی که در حال حاضر موفق هستند هم ممکن است حتی به موفقیتهای بیشتری دست یابند.
می توان گفت بیشترین کسانی که به کوچینگ زندگی نیازمندند، بانوان، سالمندان و کسانی که به مدیریت زمان علاقه مندند، هستند.
آمارهای کوچینگ زندگی نشان میدهد که دوسوم از افرادی که بهسوی استفاده از کوچینگ زندگی تمایل پیدا میکنند، زنان هستند. این امر احتمالاً به این خاطر رخ میدهد که زنان بیشتر از مردان به کمک گرفتن برای حل مشکلاتشان گرایش دارند.. یکی دیگر از واقعیتها در این زمینه این است که بیشتر افرادی که از کوچینگ زندگی کمک میگیرند در اوایل دهه چهل زندگی خود به سرمیبرند، شاید این مساله به این خاطر باشد که آنها در حال تجربه بحران میانسالی خود هستند. بههرحال اگر چنین باشد، بسیاری از ما آنقدر حساس هستیم که بخواهیم برای گذر از این تغییرات و احساسات از فرد دیگری کمک بگیریم.. همیشه به نظر میرسد که ما زمان کافی طی روز نداریم و کوچ زندگی میتواند به ما کمک کند تا آنها را اولویتبندی کنیم و بدانیم که چه وظایفی ضروری و کدام غیرضروری هستند درنتیجه مدیریت زمان خود را افزایش میدهیم.
سخن آخر
یکی از روش هایی که به شما کمک می کند تا مسیر موفقیت را سرعت ببخشید استفاده از برنامه های کوچینگ است. یک کوچ به شما کمک می کند تا چشم انداز و اهداف خود را مشخص کنید،نگاه متمرکزی به آینده داشته باشید.