اصطلاح منتورینگ طی سالهای اخیر با گسترش فضای استارتآپی بیشتر به گوش میخورد.اما این اصطلاح اصلاً تازه نیست و قدمتی طولانی دارد/چندین دهه است که در کتابهای مدیریتی به این مبحث پرداخته شده و نویسندگان بسیاری در این حوزه به مطالعه و تحقیق پرداختهاند. ما در این مقاله درصدد هستیم مروری بر تعریف منتور، منتورینگ، چند تکنیک منتورینگ و در نهایت امید است با بررسی تفاوت های بین منتورینگ، کوچینگ و مشاوره و پیدا کردن یک منتور خوب مسیر موفقیت شغلی برای شما ارزانتر و کوتاهتر شود.
بر اساس فرهنگ لغت کمبریج، منتور فردی است که با تجربه کافی در یک شغل، از فردی با تجربه کمتر حمایت کرده و با توصیه های مناسب، به وی کمک میکند تا در کار خود پیشرفت کند. تمرکز یک منتور (راهنما) بر روی یک فرد (به اصطلاح «مرشد») است و نه کمک به حل یک مشکل خاص. به عبارتی، منتور به عنوان یک راهنمای قابل اعتماد برای مراجع عمل می کند و هدف اصلی او انتقال دانش (تجربه) نسبتاً غیررسمی در یک بازه زمانی طولانی است.
منتورینگ فرآیندی است که در آن یک فرد باتجربه، هدایت و حمایت یک فرد کم تجربه را برعهده می گیرد. فرد باتجربه منتور (Mentor) و فرد کم تجربه به عنوان منتی (Mentee) شناخته می شود. فرآیند منتورینگ یک ارتباط حرفه ای طولانی مدت، داوطلبانه و سودمند برای هر دو طرف منتور و منتی می باشد. فرآیند منتورینگ رابطه ای هدفمند و تکاملی است که یکی از مهمترین جنبه های آموزشی به شمار می رود. منتورینگ برخلاف یک ارتباط مدیریت و کارمند، مشاور و مشاوره گیرنده و یا مربی و شاگرد، یک ارتباط داوطلبانه با میل و خواسته هر دو طرف است که معمولا بدون مطرح شدن خواسته های مالی و منفعت طلبانه مطرح می شود.
در فرایند منتورینگ، چند تکنیک بعنوان تکنیک های کلیدی مطرح است :
همراهی: مشارکت و همراهی با توجه در مسیر، که با همراهی قدم به قدم یادگیرنده میسر می شود. حرکت شانه به شانه.
کاشت بذر در ضمیر فرد :نتیجه ای به نام تغییر در ذات منتورینگ پنهان است. معمولا افراد به سختی برای تغییر آماده می شوند، لذا زمین بایر ضمیر فرد می بایست برای تغییر ابتدا آماده سازی شده تا زمانی که پذیرش منتورینگ را داشته باشد. تا بتوان بذر تغییر را در ضمیر فرد کاشت.
شتاب در رشد: وقتی میل به تغییر به مراحل میانی خود میرسد، آموزش پذیری به راحتی اتفاق می افتد. در اینجا تلاش منتور در تغییر نوع نگرش و نوع نگاه فرد به حداکثر میزان خود می رسد. تغییر در الگوهای ارزشی یا حتی اولویت بندی ارزش ها و در کل تغییر در هویت ذهنی فرد.
نشان دادن: در این مرحله، نیاز به نشان دادن است. نیاز به فعلیت در آوردن ذهنیات منتقل شده. در اینجا منتور یا تجربیات خود را به نمایش می گذارد و بیان می کند، یا مسیری را که دیگران طی کرده اند را به صورت رنگی و شفاف برای منتی بیان می کند. به گونه ای که کاملا قابل درک و قابل تصور باشد. تصویرسازی آنچه که منتقل شده از طریق انتقال بواسطه رفتار و عملکرد حال یا گذشته خود منتور. در این مرحله یکی از ابزارها، داستان سرایی یا Storytelling است.
درو کردن و برداشت: منتور در این حالت فرد را به مرحله ای وارد می کند که خود میوه های رسیده را بچیند. آنچه را که در ضمیر ناخودآگاه خود کاشته برداشت کند. اینجا نتیجه گیری شکل می گیرد. اینکه چقدر این آموزه ها کاربردی بود و توانست فرد را پیش راند.