ریشه ی واژهی برند از کلمه قدیمی برندر، مربوط به اسکاندیناوی (نروژ یا آلمان) به معنای سوزاندن است. در حقیقت به قطعهای فلزی یا چوبی می گفتند که به پوست حیوانات اهلی مانند گاو، اسب متصل میشد. همچنین صاحب حیوانات نیز دارای علامت ویژه بودند و هر فرد قادر بود تا حیوانات خود را از حیوانات سایر افراد جدا کند مثلا گاوچرانهای آمریکایی برای شناسایی گاوهای گلههاشان درفشهایی که احتمالا نام خانوادگیشان بر روی آن حک شده بود را داغ می کردند و بدن گاوهای بیچاره را داغ می کردند و بهاین داغها “برند” میگفتند. در واقع معنای لغوی برند همین داغ است.بدین شکل گاوهای خانوادههادسون با گاوهای خانواده رابینسون اشتباه نمی شد. کم کم ازاین داغها کاربرد تجاری پیدا کردند. مثلاً وقتی گاوها را برای فروش می بردند، گاوهای خانواده رابینسون به خاطر پرورش و غذای بهتر، گوشت با کیفیت تری داشتند.اینجوری گاوهایی که داغ نام تجاری رابینسون را داشتند، به کیفیت بالاتر مشهور شدند و در نتیجه قیمت بالاتری هم داشتند..
در قرون هجدهم و نوزدهم تغییرات گستردهای در حوزه صنعت و تولید در اروپا و آمریکاایجاد شد. افزایش مصرف کنندگان و تلاش برای رفع نیاز شان، باعث شد خیلی از کالاهایی که در خانهها تولید می شدند، مانند: صابون و… از حالت محلی بیرون آمده و به کارخانه و کارگاههای متمرکز منتقل شوند.
دراین زمان جامعه با افزایش تولید کالا روبه رو شد. پس کارگاهها و کارخانههای تولید ناچار شدند در هنگام فرستادن کالاهای تولیدی خود، لوگو و علامت خود را بر روی بستههای حاوی کالاها حک کنند، چون افزایش تولید محصولات و تنوع آنها به معنای به و جود آمدن زمینه مناسب برای انتخابهای بیشتر بود؛ در نتیجه شرکتها اکنون رقبای بیشتری داشتند و ناگزیر بودند خود را از سایر رقبا جدا نمایند.
این اولین بارقههای شکل گیری برند بود.اولین نشانههای ظهور شخصی سازی کالاها در اروپا و در حوزه صنایع دستیایجادشد؛ تولید کنندهها برای حفاظت از محصولاتشان و نیز محافظت از مشتریان در برابر محصولات با کیفیت پایین تر، علائم تجاری بر روی محصولاتشان قرار می دادند. دراین اثنا برندینگ در هنرهای زیبا نیز جلوه کرد. امضای هنرمندان در زیر اثر نوعی آرم و برند به حساب می آمد که میتوانست آثار آنها را از بقیه جدا کند.
برندینگ( نام تجاری) و ضرورت آن در کسب و کار
تعریف فرهنگ لغت کمبریج از برندینگ، بدین شرح است: «ارائه یک طرح یا نماد خاص به یک شرکت به منظور تبلیغ محصولات و خدمات آن». تا چندی قبل،این جمله توصیف کاملا دقیقی از نام تجاری بود( یعنی در آن زمان که ارائه شد، عامه ی مردم پذیرفتند).
براین اساس، نام تجاری به مولفه زیبایی شناختی آن (هویت بصری) کاهش یافت و اشتباه ادراک شد (و هنوز هم ادامه دارد). برای بسیاری از افراد شامل متخصص و غیر متخصص، نام تجاری هنوز هم به عنوان هویت بصری (نام، لوگو، طراحی، بسته بندی و…) اتلاق میشود.
حال آنکه مفهوم نام تجاری و درک آن در طولاین سالها بسیار تکامل یافته است، باز هم همان دیدگاه قدیمی در مورد نام تجاری وجود دارد و حتی توسط بازاریابان سطح بالا نیز به شیوه سنتی تبلیغ میشود..
برندینگ آنقدر مفهوم وسیعی دارد که ارائه یک تعریف درست که همه چیز را شامل شود، به تنهایی وضوح زیادی برای موضوعایجاد نمیکند. اما به منظور جلوگیری از کاهش انتشار اطلاعات نادرست و ناقص در مورد: نام تجاری، ما تعریف کاملتری را به شما ارائه میدهیم:
برندینگ فرآیند دائمی شناسایی،ایجاد و مدیریت داراییها و همچنین اقدامات تجمعی است که درک برند را در ذهن ذینفعان شکل میدهد.
برندسازی اعتبار کسب و کار را افزایش میدهد.
یک نام تجاری قوی میتواند با ارائه قدرت بیشتر به یک شرکت، ارزش یک کسب و کار را در صنعت خودش افزایش دهد.این امر به دلیل موقعیت مستحکم آن در بازار، کسب و کار را به یک فرصت سرمایه گذاری جذابتر تبدیل میکند.
نتیجه فرآیند برندینگ، یک نام تجاری است که شهرت و ارزش همراه با آن را برای یک کسب و کار در بر میگیرد. شهرت قوی به معنای یک نام تجاری قوی است که به نوبه خود به ارزش تبدیل میشود.این ارزش میتواند به معنای نفوذ، قیمت حق بیمه، یا اشتراک ذهنی باشد.
برندسازی مشتریان جدیدی خلق میکند.
برندسازی قوی عموما بدین معناست که در بین مصرف کنندگان تصور مثبتی از شرکت وجود دارد و به احتمال زیاد مصرف کنندگان به دلیل آشنایی و قابلیت اطمینان استفاده از نامی که میتوانند به آن اعتماد کنند، با شما تجارت خواهند کرد. هنگامی که یک برند به خوبی تثبیت شد، تبلیغات دهان به دهان بهترین و موثرترین تکنیک تبلیغاتی شرکت خواهد بود..
برندسازی افتخار و رضایت شغلیایجاد می کند.
زمانی که کارمندی در یک شرکت با نام تجاری قدرتمند کار میکند و از نام تجاری شرکت خود پشتیبانی میکند، از شغل خود رضایت بیشتری خواهد داشت. نتیجهاین رضایت از برندینگ می تواند فعالیت در زیرمجموعه برندی که معتبر است و در بین مردم از اهمیت فوق العادهای برخوردار است، کار در آن شرکت را لذت بخشتر میکند.
بنابراین کارکنان نیز شامل ذینفعان میشوند. ما باید ازاین واقعیت آگاه باشیم که تعامل انسانی اساس تجارت است و کارکنان اولین خط ارتباطی برای هر نام تجاری هستند. کارکنانی که ارتباط خوبی با نام تجاری دارند،این تصور را برای مشتریان و شرکا ، تداوم میبخشند نیز میتواند منجر به رهبری بهتر، مشارکت بیشتر و محصولات و خدمات بهتر شود.
برندینگ باعثایجاد اعتماد در بازار میشود.
هرچه بیشتر به یک نام تجاری اعتماد کنید، درک شما از آن بهتر است و شهرت آن و بنابراین خود برند نیز قویتر میشود.
ماموریت برندینگ این است که به دنبال راهی مناسب برای به دست آوردن و حفظ سطح خاصی از اعتماد بین شرکت و سهامداران آن است. که باایجاد یک وعده واقع بینانه و قابل دستیابی که نام تجاری را به نحوی در بازار جای میدهد و سپس به قول خود عمل میکند، تحقق می یابد.در صورت تحقق وعده، اعتماد در ذهن ذینفعانایجاد میشود. در بازارهای بسیار شلوغ، اعتماد از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا میتواند بین قصد (در نظر گرفتن برای خرید) و عمل (خرید) تفاوت ایجاد کند.
برندسازی در عمل ظاهر می شود.
موضوع برندسازی همواره در حال پیشرفت است و حوزههای مختلف تخصص از مدیریت کسب و کار گرفته تا بازاریابی، تبلیغات، طراحی، روانشناسی و موارد دیگر را در بر میگیرد. برندسازی نیز لایههای متفاوتی دارد که هر کدام معنی و ساختار خاص خود را دارند. برندینگ بازاریابی نیست، اما زمینههای مشترک زیادی بیناین دو است، ما نمیتوانیم تصدیق یا انکار کنیم که برندسازی و بازاریابی به نوعی تابع همدیگر هستند. به یکدیگر وابسته هستند و هدف اصلی آنها خدمت به کسب و کارها است.